نگاهي به سحر و جادو از ديدگاه قرآن
چكيده: نوشتاری كه پيشرو داريد، تحقیقی است درباره مسألة سحر. از آنجا كه بسیاری از مردم، حتّی از اهل علم نیز سحر را امری موهوم و پنداری خرافاتی تلقّی میكنند، به نظر میرسد پژوهشي از این گونه مباحث میتواند در زدودن ابهامهای موجود در این باره مؤثر باشد. بنابراین، نويسنده تلاش كرده است در این نوشتار، رویكرد قرآن به مسألة سحر، با لحاظ نقطه نظرات تفسیری مورد بررسی قرار دهد.
مسائلی همچون تاریخچة سحر، خاستگاه آن، ماهیّت سحر و نوع استخدام آن توسط بشر، جایز یا ممنوع بودنِ استفاده از آن از نظر قرآن و پارهای شبهات مربوط بدان از جمله مواردی است كه در این مقاله بيان شده است.
كليدواژگان: سحر، جادو، علوم غريبه، خارقالعاده، معجزه و كرامت.
مقدمه: خداوند متعال جهان هستي را به گونههاي مختلف آفريده است. از جمله: جهاني كه از ماده در آن، خبري نيست و همة آن جهان، مجرد از ماده و نيازهاي مادي است؛ مثل جهان ملائك، ارواح و... ؛ جهاني كه از ماده هست و مملوّ از نيازهاي مادي؛ مثل جهان طبيعت دنيا؛ و گونة سومي كه از آفرينش خداوند بوجود آمده، جهاني است كه مخلوطي از مجرد و ماده است؛ مثل جهان برزخ.
انسان در جهان ماده قبل از تجربه و آموختن علوم به اين نتيجه رسيده است كه ميان اتفاقات اين جهان، قاعدة علت و معلول حاكم است؛ يعني آب علت رفع تشنگي است و خواب علت رفع خستگي و... اين اتفاقات كاملاً عادي و طبيعي است به حدي كه يك كودك دو ساله از ديدن چنين اتفاقاتي تعجب نميكند و برايش قابل درك است. اما گاه در اين جهان طبيعت اتفاقاتي ميافتد كه از انتظار مردم بدور است؛ لذا اين اتفاقات را جزو خارقالعادهها ميشمارند. مثلاً يكباره آب دريا از حركت ساكن شود، و يا مردهاي زنده گردد، و يا خورشيد برخلاف حركت طبيعي خود (از مشرق به مغرب) حركت كند، و يا فردي روي آب دريا راه برود بدون اينكه در آب فرو رود و... .
به نظر رسيد، پيرامون اين مبحث، تحقيق مختصري در حدّ نياز فصلنامه به انجام برسد مفيد خواهد بود. لذا به بررسي اين مسأله پرداخته و آيات قرآن، روايات و ديدگاههاي دانشمندان اسلامي را مورد مطالعه قرار داديم. اين بحث به حدي گسترده و جذّاب است كه ميطلبد يك يا چند جلد كتاب در اين باره نوشت. اين مختصر نوشتار، تقديم خوانندگان عزيز تا شايد زمينة مطالعة بيشتر را برايشان فراهم آورد.
واژهشناسي: وقتي انسان به منابع مختلف مراجعه ميكند تا بحث سحر و جادو را پيگيري نمايد، به چند واژه بر ميخورد كه برخي با يكديگر مترادفاند و برخي ديگر، متفاوت. اين مترادف بودن يا متفاوت بودن واژگان گاه به وضع و استعمال لغوي بر ميگردد و گاه به ديدگاه و نظر نويسندة آن مطلب و در برخي موارد واژگان فارسي و عربي استعمال ميشوند. به هر حال، واژگاني از اين قبيل: معجزه، كرامت، استجابت دعا، چشمزخم، تلقين، طلسم، سحر، جادو، كهانت، شعبده و... . از ميان اين واژگان، سه واژه بسيار مهم و كليدي است كه تقريباً ديگر واژگان را در خود دارد، به همين جهت به همين سه واژه ميپردازيم:
1. معجزه: امر خارقالعادهاى است كه با ارادة خداى متعال، به غير از راه تعليم و تعلّم، از شخص مدّعى نبوت، مطابق خواست و ارادهاش ظاهر شود و نشانة صدق ادعاى وى باشد.
اين تعريف داراي چند قيد بسيار مهم است:
الف: معجزه، امر خارقالعاده است نه امري كه هر روز بارها اتفاق ميافتد و براي مردم بسيار طبيعي جلوه ميكند.
ب: معجزه از راه تعليم و تعلّم حاصل نميشود.
ج: معجزه، از شخصي صادر ميشود كه پيامبر خدا باشد نه كسي كه پيامبر نيست و صرفاً ادعاي نبوت كرده است.
د: معجزه بايد مطابق خواست خود پيامبر و مطابق طلب مردم صورت گيرد؛ يعني كسي اراده كند كه آب چاه زياد شود، اما متوجه شوند كه آب چاه خشكيده است، اين معجزه نخواهد بود؛ زيرا نشانة صدق او نميتواند باشد.
2. كرامت: امر خارقالعادهاي است كه با ارادة خداي متعال، به غير از راه تعليم و تعلّم، از شخص متّقي و پرهيزكار، مطابق خواست و ارادهاش ظاهر شود. نوعاً كرامت به كارهايي كه از ائمة معصومين و علماي وارستة دين صادر ميشود، ميگويند.
3. سحر: در برخي از كتابها براي سحر دو معنا آمده است:
1ـ به معناى خدعه، نيرنگ، شعبده و تردستى و به تعبير ?قاموس اللغه? سحر يعنى خدعه كردن.
2ـ ?كُلُّ ما لطف و دق?؛ آنچه عوامل آن نامرئى و مرموز باشد.
در مفردات راغب ـ كه مخصوص واژههاى قرآن است ـ به سه معنا اشاره شده:
1ـ خدعه و خيالات بدون حقيقت و واقعيت، همانند شعبده و تردستى.
2ـ جلب شيطانها از راههاى خاصى و كمك گرفتن از آنان.
3ـ ممكن است با وسائلى ماهيت و شكل اشخاص و موجودات را تغيير داد، مثلاً انسان را به وسيله آن به صورت حيوانى در آورد، ولى اين، نوعي خيال و پندارى بيش نيست و واقعيت ندارد.[1]
شيخ انصاري در ?مكاسب محرمه، بحث شعبده? به نقل از شهيد اول در اين باره آورده است:
1ـ سحر كلامي است كه به زبان جاري كنند (اورادي كه مفهوم نباشد) ؛
2ـ يا چيزي كه بنويسند؛
3ـ يا نوشتهاي كه به همراه دارند؛
4ـ يا اورادي كه بخوانند و بر ريسماني بدمند و سپس گره بزنند؛
5ـ قسم بدهند (به موجوداتي مثل جن يا شياطين يا ملك قسم كه فلان كار را بر ايشان انجام دهند) ؛
6 ـ يا بُخور دهند (دود بدهند) ؛
7ـ يا تصوير و مجسمه درست كنند (ساحر، تصوير يا مجسمهاي از شخص مسحور درست كند، سوزن در آن فرو برد يا با چاقو قسمتي از آن را ببرد كه با اين كار ضرري جسمي بر شخص مسحور وارد ميكند) ؛
8 ـ يا با تصفيه نفس (ساحر با رياضات غير شرعي مثل اعمالي كه مرتاضهاي هندي انجام ميدهند) بتواند به صِرف اراده كارهايي انجام دهند؛
9ـ يا با استخدام ملائكه يا جنيان يا شياطين به كشف اشياي گم شده يا مسروقه و علاج امراض بپردازند و به وسيله آنها در بدن يا قلب يا عقل مسحور تأثير بگذارند.[2]
حال با بيان معاني سحر و جادو به اين نكته پي ميبريد كه معاني سحر حول محور خدعه، نيرنگ و فريب ميچرخد كه اين معاني عبارتند از:
1ـ شعبده بازي، تردستي، چشمبندي؛
2ـ اغفال كردن، خدعه، نيرنگ و فريفتن و حيلة دروغين به كار بردن؛
3ـ خيال و پندار موهوم؛
4ـ به كارگيري عوامل مرموز و نامرئي در جلب شياطين جنّ و انس؛
5 ـ تصرف در طبيعت از طريق اوراد و افسونها و طلسمهاي شيطاني؛
6ـ فساد و تباهي؛
7 ـ ديوانگي.[3]
سحر، دانش عجيب و تأثيرگذاري است كه از خانوادة خارقالعادههاست، هرچند دو خصوصيت در آن لحاظ شده است: اولاً آموختني است و ثانياً شخص جادوگر و مرتكب عمل جادوئي آخرين شخصي نيست كه توانسته با توجهات و تلقينات شيطاني تصرف كند بلكه اشخاص ديگري هم با تعليم ميتوانند مانند او انجام دهند؛ و جادوگر شخصي است كه تحت تعليم اين علم قرار گرفته و با الهامات، توجهات، اوراد و طلسمهاي شيطاني اقدام به امور خارقالعاده كند؛ چراكه درجة اعتبار اين اعمال از معجزه و كرامت ـ كه خداوند به بندگان صالح و برگزيدة خود عطا ميكند ـ تفاوت دارد و بسيار پايينتر و محدودتر است.
تفاوت معجزه، كرامت و سحر: دربارة فرق ميان معجزه، كرامت و سحر مطالبي بيان شده و برخي از دانشمندان اسلامي با عباراتي اين فرق را بيان كردهاند و ما نيز چند نمونه از اين تفاوتها را بيان ميكنيم.
? فرق بين سحر و معجزه و كرامت در اين است كه سحر به كمك اقوال و افعالِ ساحر انجام ميشود، ولي كرامت غالباً به صورت غير منتظره انجام ميگيرد. معجزه هم در مقام تحدّي براي پيامبر صورت ميپذيرد.
? سحر از فرد فاسق ظاهر ميشود، ولي كرامت و معجزه هرگز از فاسق ظاهر نميشود.
? معجزه، از فردي صادق صادر ميشود كه كار خارقالعاده را با ادّعاي نبوّت انجام دهد و معجزه را شاهد صدق سخنان خود بياورد. كرامت از فردي صادق صادر ميشود كه كار خارقالعاده را بدون ادّعاي نبوّت انجام دهد و اين كار خارقالعاده، دليلي بر مقام و منزلت معنوي آن فرد شمرده ميشود؛ مثلاً برخي از كارهايي كه ائمة معصومين(ع) و يا برخي از علماي زاهد و پارساي دين انجام ميدادند. معجزه و كرامت، واقعيتي داراي اثر است؛ مثلاً شتر حضرت صالح، مدتها زندگي ميكرد، آب مينوشيد، راه ميرفت، خون در بدنش جريان داشت و در نهايت نيز كشته شد. به عبارتي، اين شتر با ديگر شتراني كه از مادر زاده ميشوند، هيچ گونه تفاوتي نداشت. يا شيري كه به دستور امام حسن عسكري(ع) از تصوير روي ديوار پريد و فردي را مجروح كرد. اما سحر نميتواند واقعيت را تغيير دهد بلكه چند لحظهاي ارادة ساحر بر شيء اثر ميگذارد و آن شيء را دگرگون جلوه ميدهد درحاليكه به صِرف برطرف شدن ارادة ساحر، آن شيء به حالت اولي بر ميگردد؛ مثلاً ساحر با ارادة قوي خود، ريسماني را به گونة مار جلوه ميدهد اما آن مار، نميتواند چيزي را بخورد يا نيش بزند و يا جريان خون در بدن راه داشته باشد. به همين جهت، هنگامي كه ساحران فرعون ديدند مار حضرت موسي، ديگر مارها را خورد و بلعيد، به حضرت موسي ايمان آوردند و فهميدند كه كار موسي سحر نيست بلكه معجزه است.
? سحر اظهار امر خارقالعاده از فرد خبيث و پليد در انجام اعمال مخصوصي است كه نيازمند يادگيري ميباشد و از اين دو نظر، از معجزه و كرامت جدا ميشود و به زمان و مكان و شرايط خاصي اختصاص مييابد، درحاليكه معجزه و كرامت به زمان و مكان خاصي بستگي ندارد.[4]
تاریخچة سحر: قبل از پرداختن به حقيقت سحر و جادو، بهتر است در ابتدا عامل پیدایش سحر و جادو را مورد بررسی قرار دهیم و بعد پيرامون تاريخچة سحر و جادو سخن برانيم.
فرهنگ جادو از هنگامی به وجود آمد كه بشر خواص گیاهان را یكی پس از دیگری كشف كرده و دانشِ اثرات مفید و مضر گیاهان پیدا شد و ادامه یافت. انواع گیاهان كه گاه موجب بیماری و گاه آرامش و درمان دردها و گاهی باعث مرگ انسان میشده؛ این امكان را به گياهشناسان داد تا با تهیه مواد سمّی، مخدّر و یا نیروبخش از گیاهان گوناگون، در دنیای بهتری زندگی كنند.
همین كشف آثار گیاهان، نخستین عامل پیدایش جادوگری و سحر شد؛ زيرا با تركيب گياهان مختلف روند طبيعي زندگي افراد را از جهت جسماني و روحاني تغيير ميدادند. این فرهنگ از نظم و قوانین طبیعی اشیا الهام گرفته بود؛ مثلاً از علایم و نشانههایی كه در اشیا بهویژه در گیاهان دیده بودند، به صورت زبان جادوگری استفاده ميكردند.
در اينكه سحر از چه زمانی در میان بشر پدیدار شد و چه كسي آن را به ديگران انتقال داد، نظرات فراوان داده شده كه هيچ كدام قانع كننده نيست اما آن نظري كه بيشتر با ظاهر آيات قرآني سازگار است اين است كه آغاز پیدایش سحر ـ به صورت علمي منسجم و دانشي كه از استاد به شاگر انتقال پيدا ميكرد ـ به زمان حضرت سلیمان(ع) برمیگردد و خاستگاه آن، قوم یهود میباشد، گرچه قبل از حضرت سليمان نيز سحر و جادو ميان يهوديان رواج داشته است؛ مثلاً ساحران فرعون در زمان حضرت موسي. اما آن زمان به صورت دانشي منسجم درنيامده بود. سخن اين است كه آیا حضرت سلیمان خود با فن سحر آشنا بودند؟ یا آنگونه كه یهوديان معتقدند، مخترع و مبدع این فن واقعاً سلیمان(ع) بود؟ جاي بحث و بررسي دارد.
سحر در میان یهود امری متداول بود و آن را به سلیمان(ع) نسبت میدادند، چون اینگونه میپنداشتند كه سلیمان(ع) آن سلطنت و مُلك شگفتانگیز را، و آن تسخیر جن و انس و وحش و طیر را، و آن كارهای عجیب و غریب و خوارقی كه میكرد، به وسیله سحر انجام میداد.[5]
سؤالی كه اینجا مطرح میشود این است كه آیا پیش از حضرت سلیمان، مردم، شناختی از سحر داشتهاند یا خیر؟
قرآن كریم به وجود سحر پیش از زمان حضرت سلیمان(ع) به شكل فنی مدوّن و رایج، اشارهای ندارد، گرچه یكی از حربههای تخریب و اهرمهای فشار دشمنان انبیا(ع) در طول تاریخ اتهام ?مجنون بودن? یا همان جنزدگی بیان میكند كه به نظر میرسد حتّی حضرت نوح(ع) هم از طرف مخالفان، بدان متّهم شده بود: ?كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ?[6]
به هرحال یهودیان منشأ سحر خود را منحصراً سلیمان(ع) نمیدانستند، بلكه معتقد بودند بخشی از آموزههایِ مربوط به سحر خود را از دو فرشتة هاروت و ماروت فرا گرفتهاند: ?وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشَّيَاطِينُ عَلَي مُلْكِ سُلَيَمانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمانُ... وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ...?.[7] ميدانيم كه اين قضيه نيز در زمان حضرت سليمان اتفاق افتاد.
اما قرآن كریم ادعای یهودیان را درباره منشأ تعلیمات سحری آنان رد كرده ميكند. آنچه سلیمان انجام ميداد، به وسيلة سحر و جادو نبود؛ زيرا سحر و جادو نوعي كفر به خداست كه حضرت سليمان كافر نبود ?وَمَا كَفَرَ سُلَيْمانُ?. اين آيه ـ كه تنها آيهاي است در قرآن پيرامون اين موضوع ـ از پيچيدگي و نظرات مختلف تفسيري فراوان برخوردار است به حدي كه علاّمة طباطبايي در تفسير الميزان ذيل همين آيه اختلافات متعدد تفسیری را محاسبه كرده و به اين نتيجه رسيده است كه یك میلیون و دویست و شصت هزار احتمال در تفسير اين آيه وجود دارد كه اين، از عجائب نظم قرآن است. ايشان مطلب را اين گونه بيان كرده است:
به خدا سوگند، این مطلب از عجائب نظم قرآن است كه یك آیهاش با مذاهب و احتمالهایی میسازد كه عددش حیرتانگیز و محیّر العقول است و در عین حال كلام همچنان بر حُسن و زیبایی خود متّكی است و به زیباترین حُسنی آراسته است، و خدشهای به فصاحت و بلاغتش وارد نمیگردد.[8]
به نظر ميرسد با توجه به پیچیدگی موجود در ساختار لفظی و معنوی آیه میتوان رویكردی زیباشناسانه به آیه داشت و آن، این است كه چه بسا این پیچیدگی و فراز و فرودهای آیه بیارتباط با ماهیّت سحر و پیچیدگیهای موجود در آن نباشد، به این معنا كه آیه متكفّل توضیح و تبیین یك واقعیّت غیر حقیقی و ناروشن میباشد و این ابهام معنایی حقیقت سحر در قالب ساختاری پیچیده و تأمل برانگیز شده تا ذهن خواننده و فكر او از یك طرف آمادگی درك آن معنا را پیدا كرده و از طرفی دریابد كه ماهیّت سحر همچون مسائل عادّی و روزمرّه نیست كه ساده، روشن و زودفهم باشد.
سحر و جادو چيست؟ سحر در اصل به معنای هركار و هرچیزی است كه مأخذ و مصدر آن، مخفی و پنهان باشد ولی در زبان روزمره به اعمال خارقالعادهای گویند كه با استفاده از وسایل مختلف انجام میشود وآثاری از خود در وجود انسانها بجا میگذارد.
در اينكه آيا سحر واقعيت دارد يا جزو خرافات ميباشد، بين علماي اسلام اختلاف نظر وجود دارد، و دو نظرية مشهور بيان شده است:
الف: برخي از علماي اسلام سحر را صِرف خرافات ميدانند و به آيه 66 سوره مباركه ?طه?، ?فَإذَا حِبالُهُم و عِصِّیُهُم یُخیّلُ إليهِ مِن سِحرهم اَنّها تَسعي?، يا آيه 116 سوره اعراف ?فَلّما اَلقَوا سَحروا أعينَ النَّاسِ و استَرهبوهم و جاؤوا? استدلال میكنند. از جمله:
1. ابوجعفر استرآبادي ميگويد: سحر حقيقت ندارد، بلكه صرف تخيل و شعبده و چشمبندي است.
2. علاّمه حلّي در حقيقت داشتن سحر ترديد كرده است.
3. مرحوم مجلسي ميگويد: بيشتر علما بر اين عقيدهاند كه سحر از خرافات است، اما اينكه چرا اثر ميكند و هيچ كس منكر اثر سحر نيست، در مقام توجيه اثر سحر گفتهاند: اگر مسحور بداند كه دربارة او سحر كردهاند، توهّم مسحور شدن باعث ميشود كه اثر سحر در او ظاهر شود، مثل تلقين به مريض. اما اگر اصلاً نداند كه دربارة او سحر كردهاند، در اين خصوص با آنكه هيچ يك از علما منكر اين نوع اثر نشدهاند، ولي هيچگونه توجيهي براي آن ندارند، مگر آنكه بگوييم اين اعمال بر اثر استخدام جنّ و شياطين عليه شخص مسحور انجام ميشود.
توضيح: آنانكه ميگويند سحر از خرافات است به ماجراي حضرت موسي(ع) و ساحران استدلال ميكنند كه قرآن و احاديث در تفسير اين آيات ميگويند: در حقيقت، چيزي ايجاد نشده بود، بلكه آنها با شگردهاي خاصي چشمبندي كرده بودند، به گونهاي كه مردم خيال ميكردند كه آن نخها و ريسمانها به صورت مار واقعي درآمده است!
ب: برخي ديگر، قايلند به اينكه سحر واقعي است و به آية 102 و 103 سورة بقره استدلال مينمايند. از جمله:
1. شيخ طوسي در كتاب الخلاف مينويسد: نزد بيشتر علما از جمله: ابوحنيفه و اصحابش و مالك و شافعي سحر حقيقت دارد و با جادو ميتوان كسي را كُشت يا مريض كرد يا دستش را فلج نمود يا بين زن و مرد تفرقه انداخت و چه بسا اتفاق ميافتد كه فردي در عراق، شخصي را در خراسان سحر كرده، او را بكشد.
2. علامه طباطبايي مينويسد: دربارة تأثير اراده در افعال خارق العاده، سحر، كهانت و احضار ارواح جاي هيچ ترديد نيست كه برخلاف عادت جاريه، افعالي خارق العاده وجود دارد، حال يا خود ما آن را به چشم ديدهايم، و يا آنكه بطور متواتر از ديگران شنيده و يقين پيدا كردهايم، و بسيار كم هستند كساني كه از افعال خارق العاده چيزي ـ كم يا زياد ـ نديده و نشنيده باشند، و بسياري از اين كارها از كساني سر ميزند كه با اعتياد و تمرين، نيروي انجام آن را يافتهاند، مثلاً ميتوانند زهر كشنده را بخورند و يا بار سنگين و خارج از طاقت يك انسان عادي را بردارند، و يا روي طنابي كه خود در دو طرف بلندي بستهاند راه بروند، و يا امثال اينگونه خوارق عادت و بسياري ديگر از آنها اعمالي است كه بر اسباب طبيعي و پنهان از حس و درك مردم متّكي است، و خلاصه صاحب عمل به اسبابي دست ميزند كه ديگران آن اسباب را نشناختهاند، مانند كسي كه داخل آتش ميشود و نميسوزد، به خاطر اينكه داروي طلق به خود ماليده، و يا نامهاي مينويسد كه غير خودش كسي خطوط آن را نميبيند، چون با چيزي نوشته كه جز در هنگام برخورد آن به آتش خطوطش ظاهر نميشود.[9]
توضيح: آنانكه ميگويند سحر واقعيت دارد، به موارد تجربي در جامعه استناد ميكنند كه مكرر ديده شده است بر اثر سحر، محبتي از شخصي در دل ديگري ايجاد شده يا زن و شوهري صميمي بر اثر سحر از هم جدا گشتهاند و يا چيزهایي سرقت شده و گم گشته پيدا ميشوند.
همه اينها افعالي هستند كه مستند به اسباب عادي ميباشند، چيزي كه هست ما سببيت آن اسباب را نشناختهايم، و بدين جهت پوشيده از حس ما است، و يا براي ما غير مقدور است.
در اين ميان افعال خارقالعاده ديگري است كه مستند به هيچ سبب از اسباب طبيعي و عادي نيست، مانند خبر دادن از غيب بهويژة آنچه مربوط به آينده است، و نيز مانند ايجاد محبت و دشمني و گشودن گرهها، و گره زدن گشودهها، و به خواب بردن، و يا بيمار كردن، و يا احضار و حركت دادن اشيا با اراده و از اين قبيل كارهايي كه مرتاضها انجام ميدهند كه به هيچ وجه قابل انكار هم نيست، يا خودمان بعضي از آنها را ديدهايم، و يا براي ما آنقدر نقل كردهاند كه ديگر قابل انكار نيست.
در همين عصر حاضر از اين مرتاضان هندي و ايراني و غربي جماعتي هستند، كه انواعي از اينگونه كارهاي خارق العاده را انجام ميدهند، و اينگونه كارها هرچند سبب مادي و طبيعي ندارند، و لكن اگر بهطور كامل در طريقه انجام رياضتهايي كه قدرت بر اين خوارق را به آدمي ميدهد، دقت و تأمّل كنيم، و نيز تجارب علني و اراده اينگونه افراد را در نظر بگيريم، براي ما معلوم ميشود كه: اينگونه كارها با همة اختلافي كه در نوع آنهاست، مستند به قوّت اراده، و شدت ايمان به تأثير اراده است؛ زيرا اراده تابع علم و ايمان قبلي است، هرچه ايمان آدمي به تأثير اراده بيشتر شد، اراده هم مؤثرتر ميشود. گاهي اين ايمان و علم بدون هيچ قيد و شرطي پيدا ميشود، و گاهي در صورت وجود شرائطي مخصوص دست ميدهد، مثل ايمان به اينكه اگر فلان خط مخصوص را با مدادي مخصوص و در مكاني مخصوص بنويسيم، باعث فلان نوع محبت و دشمني ميشود، و يا اگر آينهاي را در برابر طفلي مخصوص قرار دهيم، روح فلاني احضار ميگردد، و يا اگر فلان افسون مخصوص را بخوانيم، آن روح حاضر ميشود، و از اين قبيل قيد و شرطها كه در حقيقت شرط پيدا شدن اراده فاعل است، پس وقتي علم به حد تمام و كمال رسيد، و قطعي گرديد، به حواس ظاهر انسان حس درك و مشاهدة آن امر قطعي را ميدهد، گويا چشم، آن را ميبيند، و گوش، آن را ميشنود. از همين باب تلقين است كه در تواريخ ميخوانيم: بعضي از اطباء امراض كشندهاي را معالجه كردهاند؛ يعني به مريض قبولاندهاند كه تو هيچ مرضي نداري، و او هم باورش شده، و بهبود يافته است.
وقتي مطلب از اين قرار باشد، و قوّت اراده اينقدر اثر داشته باشد بنابراين، اگر ارادة انسان قوي شد، ممكن است كه در غير انسان هم اثر بگذارد، به اين معنا كه ارادة صاحب اراده در ديگران كه هيچ ارادهاي ندارند اثر بگذارد! در اينجا نيز دو گونه ممكن است: يكي بدون هيچ قيد و شرط و يكي در صورت وجود پارهاي شرائط.
از آنچه تا اينجا گفته شد، چند مطلب روشن گرديد:
اول اينكه ملاك در اين گونه تأثيرها اراده و عزم راسخ و قطعي و آگاهي براي آن كسي است كه خارق عادت انجام ميدهد، و اما اينكه اين علم با خارج هم مطابق باشد، لزومي ندارد، به شهادت اينكه دارندگان قدرت تسخير كواكب، چون معتقد شدند كه ارواحي وابسته ستارگان است، و اگر ستارهاي تسخير شود، آن روح هم كه وابسته به آن است مسخر ميگردد، لذا با همين اعتقاد باطل كارهايي خارق العاده انجام ميدهند، با اينكه در خارج چنين روحي وجود ندارد.
و چه بسا كه آن ملائكه و شياطين هم كه دعانويسان و افسونگران نامهايي براي آنها استخراج ميكنند، و به طريقي مخصوص آن نامها را ميخوانند و نتيجه هم ميگيرند، از همين قبيل باشد.
دوم اينكه دارنده چنين اراده مؤثر، چه بسا در اراده خود بر نيروي نفس و ثبات شخصيت خود اعتماد كند، مانند غالب مرتاضان، و بنابراين، ارادة آنان قهراً محدود و اثر آن مفيد خواهد بود، هم براي صاحب اراده و هم در خارج و چه بسا ميشود كه وي مانند انبيا و اوليا ـ كه داراي مقام عبوديت براي خدا هستند ـ و نيز مانند مؤمنان ـ كه داراي يقين به خدا هستند ـ در ارادة خود، اعتماد به پروردگار خود كنند، اين چنين صاحبان اراده هيچ چيزي را اراده نميكنند، مگر براي پروردگارشان، و نيز به مدد او، و اين قسم اراده، ارادهاي است طاهر كه نفس صاحبش نه به هيچ وجه استقلالي از خود دارد، و نه به هيچ رنگي از رنگهاي تمايلات نفساني متلوّن ميشود، و نه جز به حق بر چيز ديگري اعتماد ميكند، پس چنين ارادهاي در حقيقت اراده ربّاني است كه (مانند اراده خود خدا) محدود و مقيّد به چيزي نيست.
سوم اينكه خارق العاده هرچه باشد، دائرمدار قوّت اراده است كه خود مراتبي از شدت و ضعف دارد، و چون چنين است ممكن است بعضي از ارادهها اثر بعضي ديگر را خنثي سازد، همان طور كه ميبينيم معجزة حضرت موسي سحر ساحران را باطل ميكند و يا آنكه اراده بعضي از نفوس در بعضي ديگر از نفوس مؤثر نيفتد به خاطر اينكه نفس صاحب اراده ضعيفتر، و آن ديگري قويتر باشد، و اين اختلافها در فن خواب مغناطيسي، و احضار ارواح، مسلّم است.
چهارم علومي كه از عجائب و غرائب آثار بحث ميكند، بسيار است، بهطوري كه نميتوان در تقسيم آنها ضابطهاي كلّي بيان كرد؛ لذا در اين بحث معروفترين آنها را ـ كه در ميان متخصّصان آنها شهرت دارد ـ نام ميبريم.
1ـ يكي از آنها علم ?سيميا? است كه موضوع بحثش هماهنگ ساختن و خلط كردن قواي ارادي با قواي مخصوص مادي است براي دستيابي و تحصيل قدرت در تصرفات عجيب و غريب در امور طبيعي كه يكي از اقسام آن، تصرف در خيال مردم است كه آن را سحر ديدگان مينامند، و اين فن از تمامي فنون سحر مسلّمتر و صادقتر است.
2ـ دوم علم ?ليميا? است كه از كيفيت تأثيرهاي ارادي، در صورت اتصالش با ارواح قوي و عالي بحث ميكند كه مثلاً اگر ارادة من متّصل و مربوط شد با ارواحي كه موكّل ستارگان است، چه حوادثي ميتوانم پديد آورم! و يا اگر ارادة من متّصل شد به ارواحي كه موكّل بر حوادثاند، و بتوانم آن ارواح را مسخر خود كنم و يا اگر ارادهام متّصل شد با جنّها، و توانستم آنان را مسخر خود كنم، و از آنها كمك بگيرم چه كارهايي ميتوانم انجام دهم كه اين علم را علم ?تسخيرات? نيز ميگويند.
3ـ سوم علم ?هيميا? است كه در تركيب قواي عالم بالا با عناصر عالم پائين بحث ميكند تا از اين راه به تأثيرهاي عجيبي دستيابد، و آن را علم ?طلسمات? نيز ميگويند؛ زيرا كواكب و اوضاع آسماني با حوادث مادي زمين ارتباط دارند، همان طوري كه عناصر و مركبات و كيفيات طبيعي آنها اين طورند.
4ـ علم ?ريميا? است كه از استخدام قواي مادي بحث ميكند تا به آثار عجيب آنها دست يابد، بهطوريكه در حس بيننده آثاري خارق العاده درآيد و اين را ?شعبده? هم ميگويند.
و اين چهار فنّ با فنّ پنجمي كه نظير آنها است، و از كيفيت تبديل صورت يك عنصر به صورت عنصري ديگر بحث ميكند يعني علم ?كيميا? همه را علوم خفية پنجگانه مينامند كه مرحوم شيخ بهايي دربارة آنها گفته است:
بهترين كتابي كه در اين فنون نوشته شده، كتابي است كه من آن را در هرات ديدم، و نامش ?كُلُّه سِـٌّر? (همهاش سِـّر است) نوشتة سكاكي بود كه حروف آن از حروف اول اين چند اسم تركيب شده است؛ يعني كاف كيمياء و لام ليميا، و هاء هيميا، و سين سيميا و راء ريميا.
و نيز از جمله كتابهاي معتبر در اين فنون خفيه كتاب خلاصه كُتب بليناس و رسالههاي خسروشاهي، و ذخيره اسكندريه و سرّ مكتوم تأليف رازي و تسخيرات سكاكي و اعمال الكواكب السبعة حكيم طمطم هندي است.
باز از جمله علومي كه ملحق به علوم پنجگانة بالا است، علم ?اعداد? است كه از ارتباطهايي كه ميان اعداد و حروف و ميان مقاصد آدمي است، بحث ميكند. عدد و يا حروفي كه مناسب با مطلوبش ميباشد، در جدولهايي به شكل مثلّث يا مربّع، و يا غير آن ترتيب خاصي قرار ميدهد و در آخر آن، نتيجهاي كه ميخواهد به دست ميآورد.
و نيز يكي ديگر از علوم سحر و جادو علم ?خافيه? است كه حروف آنچه را كه ميخواهد، و يا آنچه از اسماء كه مناسب با خواستهاش ميباشد، به صورتهاي شكسته ميكشند، و از شكستة آن حروف، اسمهاي آن فرشتگان و آن شيطانهايي كه موكّل بر مطلوب اويند، در ميآورد، و نيز دعايي كه از آن حروف درست ميشود، و خواندن آن دعا براي رسيدن به مطلوبش مؤثر است، استخراج ميكند كه يكي از كتابهاي معروف اين علم كه در نزد اهلش كتابي است معتبر ?كُتب شيخ ابوالعباس توني و سيدحسين اخلاطي? است.
باز از علومي كه ملحق به آن پنج علم است علم ?خواب مغناطيسي? و علم ?احضار روح? است كه در عصر حاضر نيز متداول است و همانطور كه قبلاً هم گفتيم از تأثير اراده و تصرف در خيال طرف بحث ميكند، و در آن باره كتابها و رسالههاي بسياري نوشته شده و چون شهرتي بسزا دارد حاجت نيست به اينكه، بيش از اين در اينجا راجع به آن، بحث كنيم.[10]
حكم سحر در اسلام: مرحوم فخرالمحققین در كتاب ?ایضاح? ادعا كرده است: حرمت سحر و جادو از ضروریات دین اسلام است و هركه جادو را حلال بداند كافر است.[11]
شیخ انصاری در كتاب ?مكاسب محرمه? گفته است: هرچند ما مطمئن به اجماع علما در این خصوص نیستیم ولی ادعای ضروری دین از چیزهایی است كه ما مطمئن به حرمت این عمل میشویم و علما در همة اعصار بر حرمت جادو و جادوگری اتفاق داشتهاند.[12]
اما آیا اینكه بهطور مطلق حرام است یا بعضی جاها استثناء شده؛ ظاهراً آن گونه سحر كه برای مقاصد درست به كار گرفته میشود مانند فتح سرزمین كفر یا بقای عمارت و... و به خصوص باطل كردن سحر با سحر، جایز میباشد.
آيتالله ناصر مكارم شيرازي در تفسیر نمونه آوردهاند: سحر در اسلام ممنوع و از گناهان كبیره است؛ چراكه در بسیاری از موارد ، باعث گمراه ساختن مردم و تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایه عقاید افراد ساده ذهن می شود. البته این حكم مانند بسیاری از احكام دیگر موارد استثناء نیز دارد؛ از جمله فراگرفتن سحر برای ابطال آن و یا برای از بین بردن اثر آن در مورد كسانی كه از آن آسیب دیدهاند.[13]
جادوگرى از نظر تورات: سحر و جادوگرى از نظر كتابهاي عهد قديم (تورات و كتابهاي ملحق به آن) نيز ناروا و بسيار ناپسند است؛ زيرا در تورات ميخوانيم: ?با صاحبان اجنه توجه مكنيد و جادوگران را متفحص نشويد تا (مبادا) از آنها ناپاك شويد و خداوند خداى شما منم?.[14]
و در جاى ديگر تورات آمده: ?و كسى كه با صاحبان اجنه و جادوگران توجه مىنمايد تا آنكه از راه زنا پيروى ايشان نمايد روى عتاب خود را به سوى او گردانيده او را از ميان قومش منقطع خواهم ساخت?.[15]
در كتاب ?قاموس كتاب مقدس? در اين باره آمده است: ?و پر واضح است كه سحر در شريعت موسى راه نداشت، بلكه شريعت، اشخاصى را كه از سحر مشورتطلبى مىنمودند به شديدترين قصاصها ممانعت مىنمود?. ولى جالب اينجا است كه نويسنده ?قاموس كتاب مقدس? اعتراف مىكند كه با وجود اين، يهود سحر و جادوگرى را فراگرفتند، و برخلاف تورات به آن معتقد شدند، او در ادامة مطلب قبل مينويسد: ?لكن با وجود اينها اين ماده فاسده در ميان قوم يهود داخل گرديد، قوم به آن معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند?.[16]
سحر در عصر حاضر: امروز يك سلسله علوم وجود دارد كه در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامههاى خود را عملى مىساختند:
1. استفاده از خواص ناشناخته فيزيكى و شيميايى اجسام. همانطور كه در داستان ساحران زمان موسى(ع) آمده كه آنها با استفاده از خواص فيزيكى و شيميايى مانند جيوه و تركيبات آن توانستند چيزهايى به شكل مار بسازند و به حركت در آوردند.
البته استفاده از خواص فيزيكى و شيميايى اجسام هرگز ممنوع نيست، بلكه بايد هرچه بيشتر از آنها آگاه شد و در زندگى از آن استفاده كرد، ولى اگر از خواص مرموز آنها براى اغفال و فريب مردم ناآگاه استفاده شود، و به راههاى غلطى سوق داده شوند يكى از مصاديق سحر محسوب خواهد شد.
2. استفاده از خواب مغناطيسى، هيپنوتيزم، مانيهتيزم، تلهپاتى (انتقال افكار از فاصله دور) و... .
البته اين علوم نيز از علوم مثبتى است كه مىتواند در بسيارى از شؤون زندگى مورد بهرهبردارى صحيح قرار گيرد، ولى ساحران از آن سوء استفاده مىكردند و براى اغفال و فريب مردم آنها را به كار مىگرفتند. اگر امروز هم كسى از آنها چنين استفادهاى را در برابر مردم بيخبر كند، سحر محسوب خواهد شد.
در نتيجه بايد گفت كه: سحر معناى وسيعى دارد كه همه آنچه در اينجا گفتيم و در سابق اشاره شد نيز در برمىگيرد. اين نكته نيز به ثبوت رسيده كه نيروى اراده انسان، قدرت فراوانى دارد و هنگامى كه در پرتو رياضتهاى نفسانى قويتر شود، كارش به جايى مىرسد كه در موجودات محيط خود تأثير مىگذارد، همانگونه كه مرتاضان بر اثر رياضت اقدام به كارهاى خارق العاده مىكنند. بايد توجه داشت كه رياضتها گاه مشروع است و گاه نامشروع. رياضتهاى مشروع در نفوس پاك نيروى سازنده ايجاد مىكند، و رياضتهاى نامشروع نيروى شيطانى، و هر دو ممكن است منشأ خارق عادات گردد كه در اوّلى مُثبت و سازنده و در دوم مُخرب است.
سحر و جادو از نظر آيات قرآن كريم: قرآن در آيات زيادي به موارد خارق عادت مانند: معجزات پيامبران، كرامات اوليا، استجابت دعا، چشمزخم، اثر حسادت، سحر و... اشاره ميكند. در مجموع، ذيل چند آيه از آيات الهي مباحث مختلف خارق عادتها مطرح ميشود كه برخي از مفسّران و دانشمندان، واقعيت داشتن خارق عادت و تأثير آن را استفاده كردهاند و برخي ديگر، واقعيت نداشتن و مؤثّر نبودن را.
1. سورة بقره، آية 60 : ?وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ? ترجمه: و (به ياد آوريد) زمانى را که موسى براى قوم خويش، آب طلبيد، به او دستور داديم: ?عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!? ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد؛ آنگونه که هر يک (از طوايف دوازدهگانه بنى اسرائيل)، چشمه مخصوص خود را مىشناختند! (و گفتيم:) ?از روزيهاى الهى بخوريد و بياشاميد! و در زمين فساد نکنيد!?
توضيح: در اين آيه، معجزهاي از معجزات حضرت موسي(ع) مطرح است كه يكي از خوارق عادات ميباشد. آيات فراواني معجزات انبيا را مطرح ميكند كه اين آيه به عنوان نمونه بيان شده است.
2. سورة بقره، آية 102 ـ 103 : ?وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ * وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ الله خَيْرٌ لَّوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ? ترجمه: و (يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مىخواندند پيروى کردند. سليمان هرگز (دست به سحر نيالود؛ و) کافر نشد؛ ولى شياطين کفر ورزيدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل ?هاروت? و ?ماروت?، نازل شد پيروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مىدادند. و) به هيچ کس چيزى ياد نمىدادند، مگر اينکه از پيش به او مىگفتند: ?ما وسيله آزمايشيم کافر نشو! (و از اين تعليمات، سوء استفاده نکن!)? ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند که بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفکنند؛ ولى هيچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند. آنها قسمتهايى را فرامىگرفتند که به آنان زيان مىرسانيد و نفعى نمىداد. و مسلما مىدانستند هر کسى خريدار اين گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند!! * و اگر آنها ايمان مىآوردند و پرهيزکارى پيشه مىکردند، پاداشى که نزد خداست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند!!
توضيح: در اين آيه، ماجراي هاروت و ماروت ذكر شده كه خلاصة آن ـ طبق ظاهر آيه و روايات معتبر ـ بدين قرار است:
در سرزمين بابل، سحر و جادوگري به اوج خود رسيده و موجب ناراحتي مردم گرديده بود. خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند، تا بتوانند خود را از شرّ ساحران بركنار دارند. ولي اين تعليمات قابل سوء استفاده بود؛ چراكه فرشتگان ناچار بودند براي ابطال سحر ساحران، طرز انجام آن را نيز تشريح كنند تا مردم بتوانند از اين راه به پيشگيري بپردازند. اين موضوع سبب شد كه گروهي از مردم پس از آگاهي از طرز سحر، خود، در رديف ساحران قرار گرفتند.
از آنجايي كه يهوديان، منشأ حكومت حضرت سليمان را ـ كه گسترش فراوان داشت و مسلّط بر انس، جن، حيوانات و طبيعت (باد) بود ـ سحر و جادو ميپنداشتند و معتقد بودند كه سليمان نيز با سحر اين حكومت را به دست آورده است، قرآن در پاسخ ميگويد: ?وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ?؛ سليمان كافر نشده است؛ زيران سحر نوعي كفر است و در نهايت، منجر به كفر ميشود. پس حكومت سليمان از سحر نبود بلكه موهبتي الهي بود كه از پدرش به ارث رسيده بود؛ زيرا قرآن ميفرمايد: ?وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُدَ وَسُلَيْمَانَ عِلْماً وَقَالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَي كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ * وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوِتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ? (سورة نمل، آية 15 ـ 16).
3. سورة اعراف، آية 116 : ?قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ? ترجمه: گفت: ?شما بيفکنيد!? و هنگامى (که وسايل سحر خود را) افکندند، مردم را چشمبندى کردند و ترساندند وسحر عظيمى پديد آوردند.
توضيح: اين آيه، بيان داستان ساحران فرعون و معجزة حضرت موسي را دارد. هنگامي كه ساحران عصاها و ريسمانها را روي زمين انداختند، به نوعي تصرف در ديد و نگاه مردم كردند كه مردم آن عصا و ريسمان را به شكل مار ميديدند كه ميخزد و حركت ميكند. پس نوعي چشمبندي و تصرف در تخيّل مردم بوده است. در جايي ديگر قرآن ميفرمايد: ?قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى? (سورة طه، آية 66) ترجمه: گفت: ?شما اول بيفکنيد!? در اين هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مىرسيد که حرکت مىکند!
4. سورة يونس، آية 76 ـ 77 : ?فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا إِنَّ هذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ * قَالَ مُوسَي أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هذَا وَلايُفْلِحُ السَّاحِرُونَ? ترجمه: چنين بود كه وقتي آن معجزة حق از جانب ما برايشان آمد، گفتند: بيترديد اين جادويي است آشكار * موسي گفت: آيا وقتي اين معجزة راستين براي شما آمد آن را افسون ميخوانيد؟ آيا به راستي اين افسون است؟ و حال آنكه افسونگران نيكبخت نميشوند.
توضيح: فرعون و طرفدارانش، معجزات حضرت موسي را به عنوان سحر و جادو قلمداد كردند. در حالي كه اين آيه ميفرمايد: هنگامي كه حق (معجزات حضرت موسي) از جانب ما بر ايشان آمد و آشكار شد... پس معجزات از حقيقتي بهرمند است كه جنبة الهي دارد. از آنجايي كه ساحران با انگيزههاي فاسد، ظلم، گناه و برهم زدن زندگي طبيعي افراد و... كار خارقالعاده را انجام ميدهند، به سعادت و رستگاري نميرسند.
5. سورة نمل، آية 38 ـ 40 : ?قَالَ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ * قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ * قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ? ترجمه: (سليمان) گفت: ?اى بزرگان! کدام يک از شما تخت او را براى من مىآورد پيش از آنکه به حال تسليم نزد من آيند؟? * عفريتى از جنّ گفت: ?من آن را نزد تو مىآورم پيش از آنکه از مجلست برخيزى و من نسبت به اين امر، توانا و امينم!? * (امّا) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: ?پيش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!? و هنگامى که (سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: ?اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش کند که آيا شکر او را بجا مىآورم يا کفران مىکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مىکند؛ و هرکس کفران نمايد (بزيان خويش نموده است، که) پروردگار من، غنىّ و کريم است!?.
توضيح: اين آيات، يكي از كرامات را مطرح ميكند كه توسط يكي از اولياي خدا به انجام رسيد. اين وليِّ خدا ـ كه از پيروان حضرت سليمان بود ـ بدون اينكه ادّعاي نبوت يا ادّعاي سحر و جادو داشته باشد، كاري بسيار عجيب انجام داد كه باعث شگفتانگيزي جمع حاضر شد به حدي كه حضرت سليمان احساس كرد، اين كار، نوعي امتحان الهي باشد، لذا شكر خدا را بجاي آورد تا از امتحان سرافراز بيرون گردد.
6. سورة قلم، آية 51 ـ 52 : ?وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ? ترجمه: نزديک است کافران هنگامى که آيات قرآن را مىشنوند با چشمزخم خود تو را از بين ببرند، و مىگويند: ?او ديوانه است!? * در حالى که اين (قرآن) جز مايه بيدارى براى جهانيان نيست!
توضيح: از آنجايي كه اين آيه، تأثير چشمزخم را بيان ميكند و از جانب قرآن، اين تأثير رد نشده است پس ميفهميم كه چشمزخم واقعاً بر فردِ چشمخرده تأثير ميگذارد.[17] چشمزخم، نسبت به قوّت چشم افراد، قدرت اراده و نيت فرد متفاوت است. گاه تأثيري بسيار شديد و گاه تأثيري خفيف بر فرد ديگر ميگذارد.
7. سورة فلق، آية 4 ـ 5 : ?وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ * وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ? ترجمه: و از شرّ آنها که با افسون در گرهها مىدمند (و هر تصميمى را سست مىکنند) * و از شرّ هر حسودى هنگامى که حسد مىورزد! [به خداوند پناه ميبرم].
توضيح: در اينجا نوعي از سحر و جادو مطرح است كه با دميدن و خواندن اورادي مخصوص، تصميمي را سست ميكردند و عقدي را خراب و بياثر مينمودند. اينگونه كارها گاه بر اثر حسادت بود كه چشم ديدن رقيب خود را نداشتند.
سحر از ديدگاه روايات: درباره سحر و جادو حديث معتبري از امام صادق(ع) در كتاب ?احتجاج? طبرسي و ديگر كتابهاي روايي وارد شده كه بسيار جامع و نافع است. از مجموع روايات چنين به دست ميآيد كه سحر و جادو يك اتفاق خارق العادهاي است كه با تقويت نفس و آموزش برخي علوم غريبه براي افراد حاصل ميشود و با آن، ميتوانند كارهايي را نيز انجام دهند كه اين كارها در يك نگاه كلّي به عالَم هستي، خارج از اراده و قدرت الهي نيست، بلكه استفاده از اسباب و عللي است كه خداوند در اين عالَم قرار داده است؛ مثلاً خداوند ارادة انسان را بسيار قوي قرار داده است و از طرفي نيز موانعي براي اراده وجود دارد؛ به اين معنا كه اگر توجه انسان به مال دنيا، مقام و منزلت خاصي يا شهرت معطوف نشود، و تمام فكر و ارادهاش روي يك امر متمركز گردد، آن امر طبق ارادهاش انجام خواهد شد و اتفاق خواهد افتاد. به عنوان نمونه چند رواياتي را نقل كرده و تعدادي را نيز آدرس ميدهيم تا بحث به طول نينجامد.
1. اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايد: ?مَن تَعلَّم شَيئاً مِنَ السِّحر قَليلاً أو كَثيراً فَقَد كَفَر، وَكانَ آخِرَ عَهدِهِ بِرَبـِّهِ، وَ حَدُّهُ أن يُقتَلَ إلاَّ أن يَتوبَ?؛[18] هركه چيزي از جادو بياموزد، كم يا زياد،كافر است و پايان عهد او با پروردگارش باشد و كيفرش آن است كه كشته شود مگر توبه كند.
2. اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايد: ?اَلعَينُ حَقٌّ، وَالرُّقي حَقٌّ، وَالسِّحرُ حَقٌّ، وَالفَألُ حَقٌّ، وَالطَّيرةُ لَيستْ بِحَقٍّ?؛[19] چشمزخم و طلسم و جادو و فال نيك زدن واقعيت دارد، اما فال بد زدن واقعيت ندارد.
3. امام صادق(ع) ميفرمايد: ?إنَّ السِّحرَ عَلي وُجُوهٍ شَتّي: وَجهٌ مِنها بِمَنزلَةِ الطِّبِّ...?؛[20] زنديقي از امام صادق(ع) پرسيد: منشأ جادو چيست و چگونه جادوگر ميتواند آن كارهاي شگفتآور را انجام دهد؟ حضرت فرمود: جادو گونههاي مختلفي دارد:
گونهاي از آن به منزلة طبابت است. همان طوركه پزشكان براي هر بيماري و دردي، دارويي درست كردهاند، در علم سحر نيز جادوگران براي هر صحّتي آفتي، و براي هر عافيتي درد و رنجي، و براي هركاري چارهاي انديشيدهاند.
گونهاي ديگر از آن چشمبندي، چالاكي، مهارت و تردستي است.
نوع ديگري از آن اموري است كه جنگيرها از جنّيان فرا ميگيرند.
نزديكترين عقيده دربارة جادو به واقعيت آن است كه جادو به منزلة طبابت است.
منابع و مآخذ:
1. قرآن كريم.
2. بحارالأنوار الجامعة لدرر الأخبار الأئمة ؛ محمد باقر مجلسي، مؤسسة الوفاء بيروت 1404ق.
3. ترجمة تفسير الميزان؛ علامه سيد محمدحسين طباطبائي، ترجمة سيد محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
4. تفسير جوامع الجامع؛ امين الاسلام ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، ترجمة احمد اميري شادمهري، مشهد، آستان قدس رضوي، چاپ اول1374ش.
5. تفسير نمونه؛ استاد ناصر مكارم شيرازي و همكاران، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سي و دوم1374ش.
6. دانشنامة قرآن و قرآن پژوهي؛ بهاءالدين خرمشاهي، تهران، انتشارات ناهيد1377ش.
7. السِّحر في القرآن الكريم؛ عندالمنعم الهاشمي، بيروت، لبنان، دارابن حزم1411ق.
8. العلاج القرآني للسحر والمس الشيطاني؛ مجدي محمد الشهاوي، بيروت، لبنان1419ق.
9. قاموس كتاب مقدس؛ مستر هاكس آمريكايى.
10. الكافي؛ أبوجعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق الكليني، دار الكتب الإسلاميه، چاپ ششم 1375ش.
11. كشف البدايع ترجمه و پاورقي تفسير جوامع الجامع؛ امين الاسلام ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، ترجمة محمد علي روحاني خراساني، قم، اسماعيليان، خرداد 1379ش.
12. المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم؛ محمد فؤاد عبدالباقي، چاپ دوم 1408ق.
13. مفردات الفاظ القرآن؛ الحسين، الراغب الاصفهاني، تحقيق: صفوان عدنان داوودي، دار القلم ـ دار الشاميه، چاپ اول، 1412ق.
14. المكاسب؛ شيخ مرتضي انصاري، تحقيق: سيدمحمد كلانتر، بيروت، منشورات مؤسسة النور للمطبوعات1410ق.
15. نقد و نگرشي بر تلمود؛ ظفرالاسلام خان، ترجمة محمدرضا رحمتي، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزة علمية قم1369ش.
16. نگرشي نو بر انديشة اسلامي؛ علاّمه سيد محمدتقي مدرّسي، ترجمة حميدرضا آژبر، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي.
[1]. مفردات راغب، واژة ?سحر?.
[2]. المكاسب، تحقيق مرتضي انصاري، ج3 ، ص36 ـ 38.
[3]. دانشنامة قرآن و قرآن پژوهي، ج2 ، ص1193.
[4]. بحارالأنوار، ج60 ، ص37.
[5]. المیزان، ذیل آیات 102 و103 بقره.
[6]. سورة قمر، آية 9.
[7]. سورة بقره، آية 102.
[8]. الميزان، ذيل آية 102 سورة بقره.
[9]. الميزان، ج1، ص364 ، ذيل آية 102 سورة بقره.
[10]. بنگريد به، الميزان، ج1 ، ص360 ، ذيل آية 102 سورة بقره.
[11]. ايضاح المطالب، مبحث شعبذه.
[12]. مكاسب محرمه، مبحث شعبذه.
[13]. تفسير نمونه، ذيل آية 102 سورة بقره.
[14]. كتاب مقدس، لاويان 19: 31 ، به نقل از: نقد و نگرشي بر تلمود.
[15]. كتاب مقدس، لاويان 20: 7 ، به نقل از: نقد و نگرشي بر تلمود.
[16]. قاموس كتاب مقدس، ص471.
[17]. در تفسير قرآن، قاعدهاي وجود دارد به اين بيان كه: هرگاه قرآن كريم مطلبي را از كسي و يا اعتقادي را مطرح كند، اگر باطل و ناحق باشد حتماً آن را به گونهاي فصيح و بليغ رد ميكند و يا اصلاح مينمايد، و اگر باطل و ناحق نباشد، يا آن را تأييد ميكند يا چيزي دربارهاش نميگويد يعني سكوت اختيار مينمايد.
در صورت رد كردن يا قبول نمودن، بدون اشكال نيتجه واضح است. فقط در صورتي كه بعد از بيان مطلب يا اعتقاد، سكوت اختيار كند و نظري ندهد، برخي احتمال دادهاند كه نميشود صحت و درستي آن مطلب و اعتقاد را برداشت كرد. مثلاً در آية 22 سورة كهف آنجايي كه تعداد اصحاب كهف را بيان ميكند بعد از بيان اين نظر كه ?آنها سه نفرند? و اين نظر كه ?آنها پنج نفرند? ميفرمايد: ?رَجْماً بِالْغَيْبِ? (تير به تاريكي افكندن است) اين جمله رد اين دو نظريه است. و در ادامة آيه نظر سومي را مطرح ميكند كه گفتهاند ?آنها هفت نفرند? اين نظريه را به صورت واضح و آشكار تأييد و رد نميكند گرچه در اين آيه و آية 19 همين سوره قرائني وجود دارد كه نظرية سوم را تأييد ميكند كه اصحاب كهف هفت نفر بودهاند.
مثال ديگر در سورة مائده آية 27 است كه قرآن كريم جملة ?إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ? را از زبان فرزند حضرت آدم نقل ميكند و آن را رد نميكند پس پذيرفته است.
در آية مورد بحث نيز اعتقاد به تأثير چشمزخم را نقل كرده و رد نميكند.
[18]. بحارالأنوار، ج79 ، ص210 ، ح 2.
[19]. نهجالبلاغه، حكمت 400.
[20]. ميزان الحكمه، ج5 ، ص2412 ، ح8340 ، واژة ?السحر?.
نه دروغ زیرکانه ای که همه ما به خودمان میگوییم
چرا خانواده تلگرامی یک خانواده منزوی است؟
تفاوتهای زنان و مردان در عشق ورزیدن
برای موفق شدن کمی منفی فکر کنید!
چرا همه آدمها به دنیا از دیدی متفاوت نگاه میکنند؟
گفته هایی از کنفوسیوس برای زندگی بهتر
این تمرین سادهی نوشتن میتواند زندگی شما را متحول کند
1483331 بازدید
240 بازدید امروز
109 بازدید دیروز
2383 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2023 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian